کتاب «ژرمينال» نوشته‌ي نويسنده و نمايش‌نامه‌نويس فرانسوي «اميل زولا» و برگردان مترجم نام آشنا «سروش حبيبي» است. زولا در اين کتاب دست بر روي يکي از مهمترين و حساس‌ترين موضوعات قرن بيستم، اعتصاب کارگران گذاشته است. «اتين لانتيه» مرد جواني است که به‌خاطر سيلي‌زدن به رئيس خود از کار اخراج مي‌شود و به استخدام يک معدن در‌ مي‌آيد. اتين که مردي مبارز است و زير بار زور نمي‌رود، تحت ديکتاتوري صاحبان معدن، شرايط بسيار سخت و ظالمانه‌اي را مي‌گذراند. او طي ارتباطاتي که با رهبران جامعه‌خواهي ايجاد مي‌کند، مبارزه با معدن‌چيان را آغاز مي‌کند و کارگران را به اعتصاب تشويق مي‌کند. مبارزه، عدالت، ظلم‌ستيزي و پيروزي دست‌مايه‌ي موضوع اين کتاب اميل زولا است. بخشي از اين کتاب را در ادامه مي‌خوانيم: « اتين آمد و در جاي آنها روي تير نشست. بار غصه‌اش سنگين مي‌شد و خود نمي‌دانست چرا. به پشت پيرمرد که دور مي‌شد، نگاه‌کنان، به ياد آن روز صبح افتاد که به آنجا رسيده بود و به ياد سيل سخناني که باد سيلي‌زن از سينه‌ي خاموش پير، بيرون مي‌کشيد. چه فلاکتي! به اين دختران از خستگي درمانده‌اي فکر مي‌کرد که هنوز آن‌قدر احمق بودند که بچه هم درست مي‌کردند: گوشتي براي بار بردن و کالبدهايي براي رنج کشيدن. اگر اين‌ها همچنان به درست کردن بچه‌هاي به گرسنگي محکوم، ادامه دهند، فلاکت‌شان هرگز تمام نخواهد شد. آيا بهتر نبود سوراخ زير شکم‌شان را چفت کنند و ران‌هاشان را مثل وقت رسيدن مصيبت، جفت؟ شايد اين افکار غم‌انگيز به آن سبب در ذهن او بيدار مي‌شد که از تنهايي خود احساس ملال مي‌کرد حال آنکه ديگران جفت جفت در پي کيف مي‌رفتند. هوا ملايم و سنگين بود و خفه‌اش مي‌کرد و تک و توک قطره‌هاي باران بر دست‌هاي تب آلودش مي‌چکيد. آري، اين راهي بود که همه به آن مي‌رفتند.