به نظر مي‌رسد کلر زندگي ايده‌آلي دارد. او با يک سياستمدار ثروتمند و کاريزماتيک ازدواج کرده است که به طور گسترده‌اي به دليل فعاليت‌هاي بشردوستانه‌اش شناخته شده و مورد تحسين قرار گرفته است. اما در واقع، شوهر کلر مردي کنترل‌کننده و خشن است. شخصيت زن ديگر کتاب، ايوا نام دارد و با ساختن مواد مخدر براي يک خلافکار قدرتمند و حرفه‌اي زندگي مي‌گذراند. ايوا مي‌خواهد زندگي‌اش را تغيير دهد، ولي مي‌داند که اگر حتي اشاره‌اي به ترک کار کند، رئيسش به معناي واقعي کلمه او را به قتل مي‌رساند. يک برخورد در فرودگاه باعث مي‌شود کلر و ايوا هويت خود را با هم عوض کنند. هيچ‌کدام واقعاً نمي‌دانند که دارند وارد چه موقعيتي مي‌شوند. موقعيتي که به اندازه‌ي موقعيت فعلي، خطرناک است. اين امر با يک اتفاق غيرمنتظره پيچيده‌تر هم مي‌شود...