«ديورستم» چهارمين رمان مرجان عاليشاهي است که با تمرکز بر فضاي شهري امروز و با وامگيري از اسطورههاي ايراني نوشته شده است.
او در اين رمان تلاش کرده با روايتي داستاني و حضور المانهاي امروزي روايتي از زندگي يک لايهي اجتماعي داشته باشد. روايتي الهامبخش از عشق و زندگي که قهرمانان قصه را از خيابانها و ايستگاههاي متروي تهران تا روستايي دوردست در کرمان ميبرد.
از مرجان عاليشاهي پيش از اين سه رمان «يک کاسه گل سرخ» و «دوباره ليلا شو» و «قلمرو منقرض» منتشر شده که همگي بارها تجديد چاپ شدهاند و روايتهاي داستاني او طرفداران زيادي در فضاي مجازي نيز دارند.
بخشي از کتاب
هر شب که نه، ولي ديدارهايشان در پيادهروهاي خيابان وليعصر زياد شده بود. هميشه از متروي تئاترشهر درميآمدند، درست سر چهارراه وليعصر. يک بار ميرفتند به سمت انقلاب و احمد ترانهاي انقلابي براي مهتاب ميخواند. يک بار از کنار پارک دانشجو گرد ميکردند تا پل حافظ و احمد ترانهاي دانشجويي را ميخواند. يک بار هم ميرفتند تا ميدان وليعصر و احمد ترانهاي نوستالژيک را براي مهتاب ميخواند. يک بار هم قل ميخوردند در سرازيري وليعصر تا سهراه جمهوري و احمد ترانهاي به سبک دستفروشها ميخواند. همانطور که قدم ميزدند، او ميخواند و عابران نگاهشان ميکردند؛ اول به احمد و بعد به مهتاب. خيليها ناباورانه برميگشتند، دوباره نگاه ميکردند که نکند اشتباه ديدهاند. خيليها با دلسوزي و مهرباني نگاهشان ميکردند. بعضيها هم نگاهتحسينآميزي داشتند و برايشان دست ميزدند. آنها هر شب با هم شام ميخوردند، به حساب مهتاب، بعد هردو سوار بيآرتي ميشدند؛ احمد به سمت جنوب شهر و مهتاب به سمت شمال شهر.
كد كالا | 73637 |
شابك | 9786228172064 |
زبان | فارسي |
نويسنده | مرجان عاليشاهي |
سال چاپ | 1403 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 160 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 0 * 0 * 0 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 0 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.